قلب شما مهم ترین
چیزی هست که
باید مراقبش باشید
این جمله رو می شنوید ولی اینکه
شما چه طور بتونید قلب خود
را در مدار نگهدارید یک مهارتی
می خواهد ...
قلبی که آرام باشد متصل به
الله خواهد شد و دعایش
مستجاب هست ...
شاید فکر کنید انسان های بزرگ
کار خاصی می کنند در زندگی
ولی بدونید اصلی ترین کارشون
مراقبه قلب هست ....
اگر داشته باشید برگه برنده
در دست شماست
قلب انسان جایگاه خداست
وقتی ارزشش رو بدونی
ارزش خودت رو فهمیدی
و اون موقع اتفاق های
قشنگ مادی و معنوی
خواهد افتاد
*پوشش مناسب به زنان ما عفت
به مردان ما غیرت و به جامعه ما عزت می بخشد
* ز گیتی دو کس را سپاس
یکی حق شناس و یکی حد شناس ...!
*در محفل اگر دوست نباشد که صفا نیست
هر آب روان در همه جا آب بقا نیست
ای دوست بیا روشنی محفل ما باش
ما را طمعی از تو به جز مهر و وفا نیست
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
در پند دادن نباید اصرار بیش از حد باشد چرا که اگر پند و نصیحتی در کار باشد و به نتیجه درست و خوبی هم برسد، شرایط خاصی باید حاکم باشد. اثرگذاری پند به این سادگیها نیست!
توانگری نه به مالست پیش اهل کمال
که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
محل قابل و آنگه نصیحت قائل
چو گوش هوش نباشد چه سود حسن مقال
به چشم و گوش و دهان آدمی نباشد شخص
که هست صورت دیوار را همین تمثال
نصیحت همه عالم چو باد در قفس است
به گوش مردم نادان چو آب در غربال
دل ای حکیم درین معبر هلاک مبند
که اعتماد نکردند بر جهان عقال
مکن به چشم ارادت نگاه در دنیا
که پشت مار به نقش است و زهر او قتال
نه آفتاب وجود ضعیف انسان را
که آفتاب فلک را ضرورتست زوال
چنان به لطف همی پرورد که مروارید
دگر به قهر چنان خرد میکند که سفال
برفت عمر و نرفتیم راه شرط و ادب
به راستی که به بازی برفت چندین سال
*شعر از جناب سعدی
برای شاعر بودن باید ویژگی خاصی داشت؟
- قیصر امین پور جمله ی خوبی دارد که میگوید: «شاعرها، همه آدمهای خوبی هستند؛ اما آدمهای خوب، همه شاعر نیستند.» به نظر من کسی که شاعر است همه ی چیزهای ریز مثل صدا، سنگ، وزوز زنبور و خشخش برگها برایش اهمیت دارد.
برخی میگویند محتوای شعر بیشتر از ظاهرش برای شما اهمیت دارد. قبول دارید؟
- وقتی قرار به آموزش اندیشه به بچهها هستیم؛ دو، سه کلمه در شعر هم جا به جا شود، اتفاقی نمی افتد. اعتقاد دارم باید با کلمه به بچهها اندیشه یاد داد و چیدن تعداد زیادی کلمه، بدون معنی ارزشی ندارد
خطابی به نویسندگان کتب
لطفاً در نویسندگی هر موضوع، به خوانندگان کتابتان هم توجه کنید که دریافت جمله به جمله برایش متقاعد کننده باشد و ضمناً دوست داشته باشد که متن کتاب را ادامه دهد متأسفانه بعضی از موضوعات متنی کتب با تکرار همراه هست که خواننده را خسته میکند ، یا اینکه دو موضوع غیر ربط را در یک جمله گنجانیده اند که افکار خواننده را مستأصل میکند .
نویسندگان با تبحر ، می توانند خوانندگان را جذب کنند ضد و نقیض بودن در جملات آنها دیده نمی شود ، آنچنان مطالب برای خواننده جالب و شیرین است که خواننده ساعتها را به مطالعه می پردازد و چکیده مطالب را جهت یادآوری به قلم می نویسد تا ملکه ذهن گردد ،
پس لطفاً در این امر سازنده و مسئول پذیر دقت بیشتری شود .
وقت خود را زیاد صرف فکر کردن به اشتباهات گذشته نکنید ، بجای آن به آینده نگاه کنید و هر روز را به مثابه یک زندگی جدید بدانید و حداکثر تلاشتان را برای موفقیت در این زندگی جدید بکار گیرید ،
نگذارید دیروز شما بخش بزرگی از امروزتان را به خود اختصاص دهد ، امروز خود را صرف کارهای امروز با برنامه ریزی برای فردایتان کنید چون برای امروز تان به اندازه خودش وقت گذاشته اید .
سخت ترین کار ممکن در جهان فکر کردن است و شاید به همین دلیل است که افراد بسیار کمی به آن می پردازند .
تفکر چیست؟
1) تأمل وتعمق ، مراقبه ، اندیشیدن ، استدلال و تمرکز مداوم بر روی یک چیز یا موضوع ، نظیر هنگامی که می خواهیم به یک تصمیم یا نتیجه گیری برسیم .
2) در ذهن و نظر داشتن ، به خاطر آوردن
3) پیش بینی کردن ، انتظار داشتن
یک فرد غیر تفکر نمیتوان به راستی خوشبخت باشد _شاید راضی شده باشد ولی خوشبخت نخواهد شد .
تفکر یعنی زندگی ، تفکر انسان را می سازد .
تفکر روشن و مؤثر بزرگترین دارائی هر انسانی است .
شما همانطور زندگی میکنید که می اندیشید.
تفکر مؤثر در واقع نوعی هنر است ویک هنر را باید با تمرین مستمر و به کار بستن آن زنده نگهداشت ،
در کنار توانایی خدادادی فکر کردن ، دو چیز دیگر نیز برای تفکر مؤثر ضروری هستند ، دانش و سازماندهی .
علت اینکه شما نمیتوانید در باره برخی از مشکلات خاص به صورت روشن و شفاف فکر کنید این است که در مورد آنها دانش یا تجربه کافی ندارید .
البته این دانش از طریق تجربه ، با گوش کردن به حرفهای دیگران ، مطالعه وبه طور کلی از طریق جامعه قابل کسب است .
*تا توانستم، ندانستم چه سود؟*
*چون که دانستم، توانستن نبود!!!*
*فهمیده ام که:*
دردسر ، سردرد می آورد؛ و درددل از دل درد مهمتر است!
*فهمیدم*
عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق میکند!
*فهمیدم*
بیماریها یا ارثی است یا حرصی!
*فهمیدم*
هیچ متخصص قلبی، قلب شکسته را نمیتواند درمان کند و قلب سنگی و سخت را نمیشود پیوند زد و عمل کرد تا درمان شود.
*فهمیدم*
جراحی زیبایی برای لبخند بر روی صورتها امکانپذیر نیست؛ دلت باید شاد باشد.
*فهمیدم*
دلت اگر گرفت هیچ دکتری نیست که خوبش کند.
*فهمیدم*
متخصصان چشم نمیتوانند آدمهای بدبین، ظاهربین، خودخواه و متکبر را درمان کنند.
*فهمیدم*
تنفس مصنوعی، هوای تازه میخواهد نه چیز دیگری!
*فهمیدم*
هیچ متخصص داخلی ای نمیتواند به داخل وجود آدمها ورود کند و بفهمد در درون آنها چه میگذرد.
*فهمیدم*
تب عشق را هیچ تب بری کنترل نمیکند.
*فهمیدم که*
اگر قند در دلت آب شود دیابت نمیگیری، بلکه به آرامش میرسی.
*فهمیدم که*
متخصصهای گوش، شنواییِ تو را بهتر میکنند ولی خوب گوش دادن را به تو یاد نمیدهند.
*فهمیدم*
سرطان یعنی به یکجای زندگی آنقدر توجه کنی که بقیه زندگی از دستت برود.
*فهمیدم*
بیماران اعصاب و روان آنهایی نیستند که پیش روانپزشک میروند، بلکه آنهایی هستند که آدم را روانی میکنند.
*فهمیدم*
هیچ ارتوپدی نمیتواند استخوان لای زخم را بردارد یا درمان کند.
*فهمیدم*
زخم زبان؛ عفونتی دارد به عظمت کوه دماوند و کینه توزی و انتقامجویی با هیچ چرک خشک کن و آنتی بیوتیکی درمان نمیشود!
*فهمیدم*
خود بزرگ بینی به هورمون رشد ربطی ندارد و آدمها با فکرشان بزرگ میشوند نه با هورمون رشد!
*فهمیدم*
خون دل خوردن، بیماری خونی نمی آورد و دل پر خون هم باعث فشار خون نخواهدشد.
*فهمیدم، فهمیدم، فهمیدم و سرانجام فهمیدم،*
*که هیچ چیز را نفهمی راحتتری...*
بیایید طبیب واقعی هم باشیم،
امروزمان درحال گذشتن است،
فردایمان را با گذشته مان شیرین کنیم.
روده درازی کنایه از چیست؟
- این اصطلاح معروف کنایه از پرچانگی کردن و وراجی کردن کسی است. این اصطلاح قرابت معنایی دارد با اصطلاح ” رادیو شکسته” ! که هردو را به کسی می گویند که بیش از حد حرف می زند و سر بقیه را درد می آورد.
- معمولا به کسی می گویند که به جای کلام مختصر و مفید، ساعت ها حرف هایی می زند که به درد کسی نمی خورد و هیچ فایده ای در آن نیست؛ مثل برخی ها که دور هم حلقه می زنند و ساعت های بیکاری شان را به سرک کشیدن در زندگی دیگران و داستان زندگی بقیه را بازگو کردن می گذرانند!
- معمولا کسی که زیاد نسنجیده و بدون فکر حرف می زند، خطاهای زیادی در کلامش پیدا می شود و چه بسا دروغ هم بگوید. به چنین کسانی که قبل از فکر کردن دهانشان را برای صحبت کردن باز می کنند، می گویند باز قرار است روده درازی کند!
امام علی علیه السلام می فرمایند: آنچه را نمی دانی مگو، بلکه همه آن چه را نیز می دانی، مگو.
در جای دیگری فرمودند: زبان، درنده ای است که اگر رهایش کنند، می درَد.
آن کس که زیاد سخن بگوید، اشتباهش زیاد می شود.
سخن مانند دارو است، اندکش مفید زیادش کشنده است.
هنگامی که عقل انسان کامل شد، سخنش کم می شود.
این دغل دوستان که میبینی
مگسانند دور شیرینی
تا حطامی که هست مینوشند
همچو زنبور بر تو میجوشند
- این درست نیست که ما تنها زمانی با برخی از اطرافیانمان رابطه دوستی داشته باشیم که اوضاع اقتصادی و اجتماعی خوبی دارند، چنین افرادی وقتی دوستشان به گرفتاری میافتد، او را ترک و فراموشش میکنند.
- گاهی برخی از دوستیها برپایه منفعتی که در میان است شکل میگیرد و پس از تمام شدن منفعت، رابطه دوستی نیز پایان مییابد.
- در رابطه دوستانه، اعتماد کردن به هرکسی، کار اشتباهی است. تنها باید وارد روابط دوستانهای شد که بر پایه صداقت بنا شده باشد.
دوست ، همدم لحظههای خوب و بد زندگی انسانهاست. رابطه دوستی نیز بسیار پاک و مقدس است. به همین دلیل است که نباید آلوده منافع اقتصادی و مالی شود. گاهی برخی دوستیها بر پایه منفعتی که از طرف دوست میرسد، شکل میگیرد، این نوع دوستیها ارزشی ندارد و خیلی زود به پایان میرسد.
باز وقتی که ده خراب شود
کیسه چون کاسهی رباب شود
ترک صحبت کنند و دلداری
معرفت خود نبود پنداری
بار دیگر که بخت باز آید
کامرانی ز در فراز آید
دوغبایی بپز که از چپ و راست
در وی افتند چون مگس در ماست
راست خواهی سگان بازارند
کاستخوان از تو دوستر دارند
هر که را باشد از تو بیم گزند
صورت امن ازو خیال مبند
کژدمان خلق را که نیش زنند
اغلب از بیم جان خویش زنند
هر که بیمشورت کند تدبیر
غالبش بر غرض نیاید تیر
بیخ بیمشورت که بنشانی
بر نیارد بجز پشیمانی
شعر از « سعدی»