اعمال و افعال بشر از آن سلسله حوادث است که سرنوشت حتمی و تخلف
ناپذیر ندارد ، زیرا بستگی دارد به هزاران علل و اسباب و از آن جمله
انواع ارادهها و انتخابها و اختیارها که از خود بشر ظهور میکند . تمام
امکاناتی که در مورد جمادات و نباتات و افعال غریزی حیوان وجود دارد و
تمام " اگر " هایی که در وقوع آنها هست ، در افعال و اعمال بشر هست .
در رشد یک درخت و یا انجام عمل غریزی یک حیوان ، هزاران " اگر " که
همان شرایط طبیعی هستند میتوانند وجود داشته باشند . همه آن " اگر " ها
در افعال و اعمال انسان هست بعلاوه اینکه در انسان عقل و شعور و اراده
اخلاقی و قوه انتخاب و ترجیح آفریده شده است .
انسان قادر است عملی را که صد درصد با غریزه طبیعی و حیوانی او موافق
است و هیچ رادع و مانع خارجی وجود ندارد ، به حکم تشخیص و مصلحت
اندیشی ترک کند ، و قادر است کاری را که صد در صد مخالف طبیعت اوست
و هیچ گونه عامل اجبار کننده خارجی هم وجود ندارد ، به حکم مصلحت اندیشی
و نیروی خرد ، آن را انجام دهد . انسان مانند حیوان تحت تأثیر محرکات
نفسانی و رغبتهای درونی واقع میشود ، اما در مقابل آنها دست بسته و مسخر
نیست ، از یک نوع حریتی برخوردار است . یعنی اگر همه عواملی که برای
یک حیوان در انجام عمل غریزی فراهم است و الزاما او را وادار به عمل و
حرکت میکند برای انسان فراهم باشد ، تازه راه فعل و ترک برای او از ناحیه
عقل و اراده خودش باز است . انجام این عمل مشروط است
به اینکه قوه تمیز و تشخیص او همانند یک شورای عالی به تصویب برساند و
قوه اراده او مانند یک قوه مجریه به کار بیفتد . اینجاست که تأثیر
انسان در سرنوشت خود به عنوان یک عامل مختار ، یعنی عاملی که پس از
آنکه همه شرایط طبیعی فراهم است در انتخاب فعل و ترک " آزاد " است
، معلوم میشود .
معنی آزادی انسان این نیست که از قانون علیت آزاد است ، زیرا گذشته
از اینکه آزادی از قانون علیت فی حد ذاته محال است ، با اختیار ارتباط
ندارد ، بلکه این گونه آزادی با اجبار یکسان است . چه فرق میکند که
انسان از ناحیه عامل خاصی مجبور و مکروه باشد که برخلاف میل و خواست خود
عمل بکند ، یا اینکه خود عمل از قانون علیت آزاد باشد و با هیچ علتی و
از آن جمله خود بشر بستگی نداشته باشد و خودبخود واقع شود ؟ ! اینکه
میگوییم بشر مختار و آزاد است به این معنی است که عمل او از خواست و
رضایت کامل او و تصویب قوه تمیز او سرچشمه میگیرد و هیچ عاملی او را
برخلاف میل و رغبت و رضا و تشخیص او وادار نمیکند ، نه قضا و قدر و نه
عامل دیگر .
خلاصه اینکه چون تمام علل و اسباب ، مظاهر قضا و قدر الهی میباشند ، در
مورد هر حادثهای ، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریانهای مختلف
متصور باشد ، قضا و قدرهای گوناگون متصور است . آن جریانی که واقع میشود
و صورت میگیرد ، به قضا و قدر الهی است و آن جریانی هم که متوقف میشود
، به قضا و قدر الهی است .