شاید گفتن این جمله خوشایند برخی از مردان تنومند و سالار نباشد و همیشه خود را یکه تاز زندگی بدانند و حرف اول و آخر را حرفِ خودشان. اما منظور چیز دیگری ست و به غیرت و غرور مردان بر نخورد! قطعاً در همه زندگیها تنش و برخوردِ سلیقهها و فرهنگها و نظرها وجود دارد، اما سهم زن در بهبود این تنشها و برقراری صلح و حتی تحمل این تنشها بیشتر و قویتر است.
اگر گفته میشود که یک تار موی زن میتواند پای فیل را ببندد، بی حساب نیست، خیلی از تنشهای زندگی و پر رنگ شدن آتش درگیری، به خاطر نبود هنرمندی و مدیریت صحیحِ زن است. البته این بدین معنا نیست که مرد هیچ نقشی ندارد، منظور این است که زن در این موارد میتواند قویتر و بهتر و سازنندهتر عمل کند و آتش درگیری و عصبانیت را سرد و گلستان کند.
«زنها بدانند که اگر زنی، عقل و هوشمندی به خرج دهد، مرد را اداره خواهد کرد. درست است که مرد از لحاظ هیکل قویتر است، اما خدای متعال طبیعت زن را طوری آفرید که اگر زن و مرد، طبیعی و سالم باشند و زن عاقل باشد، کسی که در دیگری بیشتر نفوذ دارد، زن است که البته با زرنگی به خرج دادن و رندی کردن و تحکم و زروگویی نمیتوان به آن رسید. بلکه با ملایمت، استقبالِ خوب، خوشرویی، یک مقدار تحمل کردن ـ البته اندکی؛ خیلی هم لازم نیست تحمل کند ـ که خدای متعال در طبیعت زن، این تحمل را قرار داده است...زن باید با شوهر خود این طور برخورد کند...» مطلع عشق، امام خامنهای، ص54.
«این آقایان که میبینید ماشاء الله یال و کوپالی دارند، اینها همهاش ظاهر است، جسم قوی است، اما از لحاظ پیچیدگیِ ذهنی و در زمینههای احساسی و عاطفی، زن قویتر از مرد است، قدرت تحملش زیاد است، راهها را بلد است...طبیعت زن این است. اغلبِ زنها، البته ممکن است بعضی از زنها هم این طور نباشند؛ غرض اینکه خانمها بهتر میتوانند در این مصافِ دوستانه بر عواملِ سردی، فایق بیایند. با یک مقدار کوتاه آمدن، با یک مقدار خوش اخلاقی کردن، با ابزارهایی که هست این کار را بکنند. مرد را بکشانند به آن جایی که باید قرار بگیرد، تا إن شاء الله زندگی شیرینتر شود.» بر گرفته از مطع عشق،
برای داشتن یک زندگی مشترکِ خوب و پایدار و شیرین، باید اول شریک خود را خوب بشناسیم، گاهی اوقات این عدم هماهنگی و اصطکاک، ناشی از عدم شناخت نسبت به روحیات و نیازهای یکدیگر است.
در آرامش لحظات خودم دنیای خودم را که میسازم افکار مسدود را که میگشایم
لذتهای بی فرجام لحظات را که درمیابم وقتی پی به وجودم میبرم از خود چه هستم
دنیائی از شور وحال که پیوسته در من می جوشد و مرا تا اوج هستی میکشاند
روزى دروغ به حقیقت گفت: میل دارى به شنا برویم؟
حقیقت، ساده پذیرفت، لباسهایش را درآورد و به دریا رفت،
و دروغ هم لباسهاى او را پوشید و رفت.
از اون روز دیگر حقیقت عریان و زشت است
و دروغ ظاهرى آراسته و زیبا دارد با لباس حقیقت...!
عشق و محبّت واقعی از عمق وجود می جوشد و از درون ما سرچشمه می گیرد.
ولی باید دانست که ثمرمحبّت واقعی و اعمال محبّت آمیز، همیشه ظاهری و قابل دیدن می باشد.
محبّت واقعی و حقیقی که از دل می جوشد، صرفا زبانی نمی باشد و در عمل و راستی خود را جلوه گر خواهد ساخت.
یکم شهریور ماه سالروز ولادت بزرگ دانشمند و طبیب برجسته
نامدار ایرانی جهان اسلام شیخ الرئیس ابوعلی سینا و روز پزشک
بر تمامی طبیبان فرزانه و جامعه پزشکی تلاشگر ایران اسلامی خجسته باد .
موسی ، پیامبر خدا، حق قضاوت در مورد یک سگ را نداشت...
چطور ما انسان هایی ( که خودمون را مسلمان نامیده ایم ) در مورد همدیگر به خودمون حق قضاوت می دهیم
قضاوتی که همیشه طرف درست ماییم
یکی از بهترین عوامل در رسیدن به اعتماد به نفس کامل ،احترام به خویشتن است. وقتی شخصی به خود وافکار واعمال خویش احترام گذاشت، دیگران نیز ناخود آگاه برای او وشخصیت او احترام قائل خواهند شد. ودر نتیجه احترام به خود که به احترام به دیگران می انجامد ،اعتماد به نفسی محکم برای ما ایجاد می گردد.بسیاری از افراد را میبینید وقتی صحبت از ویژگیهای خویش می کنند تمامی نقاط ضعف خود را برای دیگران تشریح می کنند وبا اینگونه رفتارها،اعتماد دیگران را از خود سلب میکنند شاید انگیزه آنها از عنوان کردن نقاط ضعفشان ،استمداد از دیگران در جهت از بین بردن نقطه ضعفهایشان باشد اما نتیجه عکس می گیرند ،آنها با چنین کاری آخرین بقای اعتماد به نفس خویش را از دست می دهند. ومانند توپی بی ارزش در دست دیگران می چرخند. هر کس به آنها پیشنهادی می دهد وآنان را در میان جمعیتی از پیشنهادات ونظرات خود سر در گم می کند.
خدا هر چه خواهد محو وهر چه خواهد اثبات میکند و اصل کتاب و آفرینش ، مشیت اوست .
بجز مردم نادان کسی از لطف خدا نا امید نیست .
خدا بهتر میداند که در کجا رسالت خود را مقرر دارد .
خدای من از خلق بی نیاز و به همه مهربان است .
اعمال و افعال بشر از آن سلسله حوادث است که سرنوشت حتمی و تخلف
ناپذیر ندارد ، زیرا بستگی دارد به هزاران علل و اسباب و از آن جمله
انواع ارادهها و انتخابها و اختیارها که از خود بشر ظهور میکند . تمام
امکاناتی که در مورد جمادات و نباتات و افعال غریزی حیوان وجود دارد و
تمام " اگر " هایی که در وقوع آنها هست ، در افعال و اعمال بشر هست .
در رشد یک درخت و یا انجام عمل غریزی یک حیوان ، هزاران " اگر " که
همان شرایط طبیعی هستند میتوانند وجود داشته باشند . همه آن " اگر " ها
در افعال و اعمال انسان هست بعلاوه اینکه در انسان عقل و شعور و اراده
اخلاقی و قوه انتخاب و ترجیح آفریده شده است .
انسان قادر است عملی را که صد درصد با غریزه طبیعی و حیوانی او موافق
است و هیچ رادع و مانع خارجی وجود ندارد ، به حکم تشخیص و مصلحت
اندیشی ترک کند ، و قادر است کاری را که صد در صد مخالف طبیعت اوست
و هیچ گونه عامل اجبار کننده خارجی هم وجود ندارد ، به حکم مصلحت اندیشی
و نیروی خرد ، آن را انجام دهد . انسان مانند حیوان تحت تأثیر محرکات
نفسانی و رغبتهای درونی واقع میشود ، اما در مقابل آنها دست بسته و مسخر
نیست ، از یک نوع حریتی برخوردار است . یعنی اگر همه عواملی که برای
یک حیوان در انجام عمل غریزی فراهم است و الزاما او را وادار به عمل و
حرکت میکند برای انسان فراهم باشد ، تازه راه فعل و ترک برای او از ناحیه
عقل و اراده خودش باز است . انجام این عمل مشروط است
به اینکه قوه تمیز و تشخیص او همانند یک شورای عالی به تصویب برساند و
قوه اراده او مانند یک قوه مجریه به کار بیفتد . اینجاست که تأثیر
انسان در سرنوشت خود به عنوان یک عامل مختار ، یعنی عاملی که پس از
آنکه همه شرایط طبیعی فراهم است در انتخاب فعل و ترک " آزاد " است
، معلوم میشود .
معنی آزادی انسان این نیست که از قانون علیت آزاد است ، زیرا گذشته
از اینکه آزادی از قانون علیت فی حد ذاته محال است ، با اختیار ارتباط
ندارد ، بلکه این گونه آزادی با اجبار یکسان است . چه فرق میکند که
انسان از ناحیه عامل خاصی مجبور و مکروه باشد که برخلاف میل و خواست خود
عمل بکند ، یا اینکه خود عمل از قانون علیت آزاد باشد و با هیچ علتی و
از آن جمله خود بشر بستگی نداشته باشد و خودبخود واقع شود ؟ ! اینکه
میگوییم بشر مختار و آزاد است به این معنی است که عمل او از خواست و
رضایت کامل او و تصویب قوه تمیز او سرچشمه میگیرد و هیچ عاملی او را
برخلاف میل و رغبت و رضا و تشخیص او وادار نمیکند ، نه قضا و قدر و نه
عامل دیگر .
خلاصه اینکه چون تمام علل و اسباب ، مظاهر قضا و قدر الهی میباشند ، در
مورد هر حادثهای ، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریانهای مختلف
متصور باشد ، قضا و قدرهای گوناگون متصور است . آن جریانی که واقع میشود
و صورت میگیرد ، به قضا و قدر الهی است و آن جریانی هم که متوقف میشود
، به قضا و قدر الهی است .
دوست داشتن از عشق برتر است عشق یک جوش کور است و پیوندی از سر نابینائی . اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه .از روی بصیرت روشن وزلال عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هر چه از غریزه سرزند بی آرزش است ودوست داشتن از روح طلوع میکند وتا هر جا که یک روح ارتقاع دارد ؛ دوست داشتن نیز هنگام با آن اوج می یابد .
عشق در غالب دلها در شکلها ورنگهای تقریبا" مشابهی متجلی میشود ودارای صفات و حالات ومظاهر مشترکی است ، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ میگیرد
عشق معشوق را مجهول وگمنام میخواهد تا در انحصار او بماند زیرا عشق جلوه ای از خود خواهی وروح تاجرانه یا جانورانه آدمیست . و چون خود به بدی خود آگاه است آنرا که در دیگری میبیند از او بیزار میشود و کینه بر میگیرد اما دوست داشتن دوست را محبوب وعزیزتر میخواهد و میخواهد که همه دلها آنچه را او از دوست در خود دارد داشته باشد. که دوست داشتن جلوه ای از روح خدائی وفطرت اهورائی آدمیست و چون خود به قداست ماورائی خود بیناست آنرا در دیگری که میبیند دیگری را نیز دوست میدارد و با خود آشنا وخویشاوندی می یابد .