بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را به منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ، به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
خدا انسان را از خاک آفرید سپس از روح خویش در او دمید
چهره همین انسان را همواره هاله ای از اندوه در بر گرفته واز نخستین روزهای تاریخ هر گاه که از انبوه تلاشهای حیات ، خود را به گوشه انزوائی میکشاند تا به خویش وبه جهان بیندیشد اخمی از بدبینی برنگاهش نقش میبسته وموجی از اضطراب بر سیمایش مینشسته زیرا ، وی همواره خود را از این عالم بیشتر می یافته است . آنچه که هست او را بس نیست احساسش از مرز این هستی میگذرد وآنجا که هر چه هست پایان میگیرد او ادامه می یابد وتا بی نهایت دامن میگستراند وآنگهی در سیمای این خراب آباد ، با سرشت صمیمی خویش وآن خویشتن زلال خویش بیگانگی ذاتی ئی می بیند که او را از خو کردن وپیوند بستن با آن نومید میسازد واحساس غربت را در عمق وجدان خویش بیدار میکند وچون دردناکانه پی برده است که طبیعت پست وبی مغز وبیگانه با او ردای خویش را بر وی نیز کشیده وبی حضور وی او را نیز به خویش آلوده است ، از هستی طبیعت وهستی خویش بیزار میگردد. احساس غربت در این عالم و بیزاری از بیگانگی با خود ، آن خود همدست وهمداستان با این عالم – وطن را وخویشاوندی را فرا یاد او می آورد واز اینجاست که ریشه دارترین اصل فلسفی بشر از هم آغاز در ایمان وی خانه میکند وبیهوده نیست که در نخستین طرحهای خام ومبهمی که در مغز انسان ابتدائی شکل گرفته است ، اندیشه جهان زیرین در هر زبانی به نامی ودر هر قبیله ای به گونه ای همیشه و همه جاهست وبیقراری در اینجا وشیفتگی بدانجا و آرزو وتلاش برای تقرب وتماس با آن از طلوع تاریخ تاکنون ، شور انگیز ترین تپشها وتلاشها و روح او را که مجموعه حیات معنوی اوست پدید آورده است .
فرض کنیم بر سر چند راهی قرار گرفته اید وهم اکنون باید تصمیم بگیرید. رهنمودی مشخص وخطا ناپذیر بطلبید.مطمئن باشید که هدایت خواهید شد.کامیابی تنها با قوی وبسیار دلیر بودن در پیروی از قانون معنویت میسر است.آدمی تنها زمانی دچار کمبود میشود که تماس خود را با این اصل خلاق از دست بدهد.باید به آن توکل کامل داشت .زیرا خرد ناب است وقادر مطلق ، وراه انجام را میداند. اما ذهن استدلالی واراده شخصی راهها را مسدود می کند. طریق خود را به خداوند بسپار.وبروی توکل کن که آن را انجام خواهد داد.
مهارت زندگی را مجموعهای از تجارب، یادگیریها و دانشی تعریف کردهاند که فرد در طول زندگی خود به منظور سازگاری بهتر با محیط، برقراری روابطصحیح با دیگران و حل مشکلات به آن ها نیازمند است. برخی صاحبنظران و اندیشمندان نیزبه ویژه متفکران علوم روانشناسی سعی کردهاند این مهارت ها را دسته بندی کنند وبا نگاهی تقلیلگرایانه آنها را به شکلی موردی و مشخص نام ببرند. در هر حال هیچ کسرا نمی توان یافت که بیان کند نیازی به دانستن این مهارت ها ندارد و آگاهی او لازمو کافی است.
هر کس در حقیقت باید برای آماده کردن برنامه کلی خود، قله ها را نشانه بگیرد و این برای دستیابی به بلندترین نقطه ممکن امری اجتناب ناپذیر است اما این کافی نیست ، و ولگردی فکری در رویاهای خویش که خیالبافان دوست دارند بدین ترتیب از واقعیت بگریزند سزاوار نیست بالا را نشانه بگیرید اما در عین حال قابلیتهای خود را برای رسیدن به این هدف از نظر دور ندارید تصمیم بگیرید صفات لازم را برای رسیدن به هدف کسب کنید و خود را در شرایط لازم قرار دهید هر انسانی می تواند به هدفهای والا دست یابد به شرط آنکه آرمانهای خود را فقط به کسب معاش محدود نکند ـ
در بعضی از لحظات زندگی درمی یابیم آن جایگاهی که باید باشیم نیستیم آن ارزشی که در زندگی باید برات قائل باشند قائل نیستند تو براشون همچون شمع سوسو میزنی که نکنه خدای ناکرده براشون لحظه ای حتی هوای زندگی کمی ابری و تاریک بشه تا حد امکان براشون از جونت مایه میذاری که نکنه خدای ناکرده کوچکترین مشکلی براشون پیش بیاد
آیا فکرشو کردی ؟که اونا هم برای تو وقتی احساس نیاز کنی بدادت میرسند ؟یا اینکه اصلا" تعصبی در سختیهائی که واقعا"فقط برای توست و بخاطر آسایش اونا داری دردش رو تحمل میکنی از خودشان نشان نمیدهند وتنهایت میگذارند ـ
انسان ستاره خویش است و روحی که بتواند انسان را شریف و کامل کند بر نور نفوذ و سرنوشت فرمان میراند هیچ چیز برای او زود یا دیر رخ نمیدهد اعمال ما فرشتگان مایند خوب یا بد ، که آهسته در کنار ما می خرامند ، سایه های سرنوشت مایند .
سلام
با اجرای فرمانهای خداوند به آرامش برسید
هر کس با افکار خویش دنیای خود را میسازد ودر آن زندگی میکند
بهتر است برای ساختن دنیای خود از افکار خوش بینانه وثمر بخش استفاده کنیم
هر گفتاری که برای خدا در آن ،پند نباشد لغو است.
هر سکوتی که در آن فکر نباشد غفلت است.
وهر دیدنی که در آن عبرت نباشد،لهو است.
حکیمی می گوید:هر گاه میخواهی بدانی که فلان شخص از کجا (از راه حلال یا حرام)مالی به دست آورده،ببین در کجا مصرف میکند!«یعنی اگر در راه حلال مصرف میکند،بدان که از راه حلال بدست آورده وگرنه،نه».
*یکی از دانشمندان از بذل علم ،بخل میورزید،به او گفته شد که بعد از چند صباحی میمیری وعلم تو با تو دفن خواهد شد چرا بذل علم نمی کنی؟در پاسخ گفت:همین بهتر اینست که علم را در ظرف بدی بریزم چنانکه شاعر میگوید:
تیغ دادن در کف زنگی مست به که افتد علم،ناکس را بدست